۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

بگوییم مردم پسند

عامه پسند در ادبیات ایران بار منفی پیدا کرده به خاطر واژه ی عامه ! در حالی که عامه پسند در واقع یعنی پرفروش ! یعنی تعداد زیادی مخاطب توانسته اند با داستان ارتباط برقرار کنند. شاید مردم پسند واژه جایگزین بهتری برای آن باشد.
رمان عامه پسند نه تنها بد نیست بلکه باید به آن به عنوان ژانر مهمی از داستان نویسی بها داده شود و در عرصه ادبیات؛ همانطور که به رمان عامه پسند یا مردم پسند نیاز هست ، به رمان جدی وسنگین هم نیاز هست.
رمان مردم پسند را نمی توان به خاطر شیوه نگارش آن / استفاده یا عدم استفاده از آرا یه های ادبی و یا خلاقیت ادبی نویسنده مورد انتقاد قرار داد . چرا؟ چون هنگامی که می گوییم عامه پسند یعنی رمان به هر حال توانسته با هزاران هزار مخاطب رابطه برقرار کند و هدف از نوشتن رمان هم غیر از این نیست.
بررسی رمانهای مردم پسند از منظری ادبی / با ماهیت ِمردم پسندانه رمان در تناقض است و تعداد رمانهای "عامه پسند" ی که از لحاظ ادبی هم غنی هستند بسیار اندک ! ( رمانهای زویا پیرزاد)
برای همین اینگونه رمانها را باید بر اساس سوژه ای که دارند و نحوه ای که این سوژه به مخاطب منتقل می شود سنجید ...هر چند این شیوه نقد در ادبیات ایران کمتر دیده می شود و کلا رمان مردم پسند کمتر مورد نقد و بررسی قرار می گیرد . در حالی که این رمانها به دلیل اینکه می توانند با تعداد زیادی مخاطب رابطه برقرار کنند ، بیشترین تأثیر را در جامعه دارند و از همین رو نقد اینگونه کارها امری است ضروری و باعث می شود نویسندگان رمانهای مردم پسند برای اینکه بتوانند با مردم ارتباط برقرار کنند ، سطح نگارش و سوژه را فدای جذب مخاطب نکنند.
در نوشتن یک رمان مردم پسند "خوب" ، ایده نقش مهمتری از سوژه ایفا می کند. شما می توانید پیرامون عشق ، داستانی بسیار معمولی و کلیشه ای خلق کنید ....یا می توانید همین سوژه را با دیالوگهای جالب ، برای خواننده جذاب کنید.
منظور از دیالوگ جالب ، دیالوگهایی است که در رمان بامداد خمار فتانه حاج سید جوادی می خوانیم . هر چند بامداد خمار هیچ پاسخی برای دختران ِ "امروزی" که به دنبال استقلال فردی و اجتماعی خود هستند ندارد ولی پیام خود را خیلی ساده و بی پیرایه به مخاطب منتقل می کند:
شب شراب نریزد به بامداد خمار
از طرفی همین سوژه (عشق) را می شه خیلی معمولی ولی در عین حال سرگرم کننده پروراند که نمونه اش رمانهای فهیمه رحیمی است ( پنجره ، بانوی جنگل ، پاییز را فراموش کن ، ....)
گاهی هم یک سوژه مردم پسند مثل عشق دستمایه قرار می گیره برای بررسی یک سوژه اجتماعی مثل آنچه در رمانهای م.مودب پور می بینیم.
گفته می شود آقای مودب پور مردی است میان سال و جذاب که گاهی هم زیر اسم همسرش (ماندانا معینی) می نویسه.
مودب پور با نوشتن رمان پریچهر مشهور شد و در فهرست نویسندگان پرفروش قرار گرفت.
کتابهای مودب پور معمولا از دو کاراکتر اصلی تشکیل می شوند که یکی آرام و سر به راه است و دیگری شلوغ و شر. دیالوگهای این دو اغلب حالت محاوره ای دارند ، بامزه هستند و خواننده را به خواندن ادامه داستان تشویق می کنند. می توان گفت رمانهای مودب پور از داستانهای فهیمه رحیمی ، نسرین ثامنی و ر.اعتمادی جوان پسند ترند و به گفته خودش به سوژه های عمیق تری می پردازند ولی گاه با آنکه سوژه خوب است و داستان هم دارد به خوبی پیش می رود ؛ پیام کتاب سطحی و گمراه کننده است و به نظر می آید یا درک آقای مودب پور از سوژه صحیح نبوده ، یا مجبور شده این پیام را به مخاطب برسونه تا اجازه انتشار ِ بقیه داستان و دیالوگها را داشته باشه و یا داستان به علت محدود بودن وقت نویسنده سرهم بندی شده.
مثلا در رمان ِ یلدا ، ایدز به عنوان معضلی اجتماعی در ایران مورد بررسی قرار داده شده و زندگی چند جوان مبتلا به ایدز از زبان خودشان روایت شده .
در این میان یلدا ، دختری است که بیشتر عمرش را در آمریکا بزرگ شده ....افکار بازی داره و سعی می کنه پسر سنتی داستان را که عاشقش شده با مفاهیمی چون استقلال زن / برابری زن و مرد و بی ارزش بودن مسایلی مثل باکره گی و از بین بردن تابوهای اجتماعی و فرهنگی برای زنان آشنا کنه . در نهایت وقتی داره از داستان و پیامش خوشت میاد می بینی که نویسنده داستان را به گونه ای می چرخونه که به نفع پسر سنتی تموم شه و دختر روشن فکر ِ داستان را هم مبتلا به ایدز می کنه تا نشون بده آزادیهایی که یلدا در طول داستان ازشون تعریف می کنه ارمغانی ندارند به جز ناپاکی ؛ سردرگمی ؛ از بین رفتن هویت و در نهایت ایدز !
حالا آیا می شه گفت رمان بامداد خمار یک رمان مردم پسند خوب و رمان یلدا یک رمان مردم پسند بد است ؟
قضاوت با شما

هیچ نظری موجود نیست: